شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند
ریسهبندان کن،عـلیِ مرتضی بابا شده نـیــمــۀ مـاهِخـدا شـیـرخـدا بـابـا شــده میرسد امشب رطب ازدستهای جبرئیلروزهدارن! حـیـدرِ آل کـسـا،بـابـا شده
حُسنِمطلق رونمایی شد؛حسن لبخند زد چون أمیرالمـؤمـنـینِ شیــعهها بابا شده
گفت امشب قـلعۀ خـیبربهتیغِ ذوالفقار باخـبرهـستی که شاهِ لافـتی بابا شده؟! سفرۂ افطار با ذکر«حسن جان»پهن شد جانِ عالم؛حضرت مشکل گشا بابا شده در فضیلت نیست امشب کمتر از شبهای قدر چون به یُمنِ مجـتـبی بابایِ ما بابا شده
هست ذکر «یاعلیُ و یاعظیمِ» اهل بیت سائلان خواندند اورا«یاکریم اهل بیت»
کوثر امشب صاحب دردانۀ أطهر شده حـضرت أمأبیـهـا حـضرتِ مـادر شده
عرشیان وخاکیان و سائلان وعاصیان درکناردستهای کوچکش محشرشده چشم وابرویش به حیدر رفته ودل میبرَد قلبِ زهـرا بیـقـرارِدومـین حــیدرشده
شد نبی غـرق سـروروشادمـانی پـدر باعـث آرامـشِ روز وشبِ دخـتر شده
قوم و خویشیِ پیمبر باعلی شد بیـشـتر حالِ اصحابِ سقیفه بیشترمضطرشده
جاهلی هم سـنگ آورده برای امـتـحان دید اما وقت رفتن صاحبِ گـوهـرشده
هست آقـایـم کـریـم إبن کـریـم وتا ابـد از تمام دست و دلبازانِ عالم سر شده
دیـد دسـتِ خـالیام را داد عـیـدیِ مـرا
از میانِ جمعـیت؛ زهـرا صدایم زد بیا
آمـدم!نوکـر شـدم از بـرکـت نامِ حسن دام را انداخـت؛ دل افـتاد در دام حسن ابر وباد وماه و خورشیدش تماشاییتر است فــرق دارد آســمـانِ آبـیِ بــام حــســن با جزامی هیچکس دمخور نشد جزمجتبی همنشینی باضعیفان هست پیغـام حسن
مرد شامی را بهجای ناسزا لبخند گفت عاشقم! دیوانهام کرده ست اسلام حسن نام او کام مرا طعم عسل دادهست و کاشلحظهای شیرین شود ازنام من کام حسن درخـیـالاتم صدایش را تـصورمیکنم نـسـخۀ آرامـشـم شـد لـحـنآرامحـسـن میشود صحن وسرایش بازسازی باظهور میشوم درآسـتـانش جزء خـدامحـسن
شک نکن یکروز میگیرم برات کربلا
از کـنار پنـجـره فـولادِ باب المجـتـبی!